گل بهار ...



دغدغه ای که این روزها ذهنمو مشغول کرده اینه که 

من هیچ وقت از زندگیم راضی نیستم . شاید میشه گفت روزهای رو گذروندم که ارزوی 

یه سری چیزهای رو داشتم و سالیانی گذشت و بهشون هم رسیدم ولی !!


تا چندین سال پیش یه ارزوی بزرگ داشتم .وقتی هر چیزی رو بدست می اوردم غیر

از اون ارزوی بزرگ برام خوشحالی نداشت چون فکر می کردم من فقط با رسیدن به 

ارزوی قلبیمه که خوشحال میشم

سالها گذشت و من بالاخره به ارزوی قلبیم رسیدم چند ماه اول خوشحال بودم ولی باز .

دوباره باز اون بی حوصلگی و اینکه چیزی خوشحالم نمیکنه اومد به سراغم 

دوباره چندین ماه گذشت و یه ارزوی دیگه کردم که خیلی بهش مصر بودم و بعد از چندین

ماه بهش رسیدم ولی باز هم احساس خوشحالی ندارم 


وقتی صبح از خواب بیدار میشم باز اون حس خوب رو ندارم 

و این خیلی بده باید روش کار کنم اونم سخت .


راستش دوست دارم اینجا بیشتر از برنامه ها و هدف های که باید انجام بدم بنویسم . 

 

سعی کردم یه مدت رو " سازگاری با آدم ها " کار کنم . 

راستش سازگاری با آدم ها یکی از کارهای سخته .

وقتی سرکار بری سازگاری با ادم های محیط کار 

وقتی ازدواج کنی سازگاری با اقوام شوهر 

وقتی دوست داشته باشی سازگار با دوستان

 با فامیل و اشنا و همسایه و افراد نزدیک خانواده .

همه اینا ترکیبی از سازگاریه . 

 

احساس می کنم سازگاریم با ادم ها خیلی کمه. حتی سکوت هم نمیکنم .یعنی تاجایی

که جواب طرف رو ندم اروم نمیگیرم :))

 

جایی که فرصت خوبیه برای تمرین سازگاری بیشتر با ادم ها. شبکه های اجتماعیه و افراد غریبه 

 

که فرصت خوبیه برای تمرین و بهتر شدن 

 

حالا مثال بزنم .امروز روز جهانی چپ دست هاست .من در این باب یه عکسی بوذ که این روز رو تبریک گفت تو یه گروه فرستادم یکی بعد از پیام من ریپلای زد که .که چی مثلا بعد سریع هم لفت داد :))

خب این کارش خیلی مسخره بود ولی منی که سعی کردم یه نفس عمیق بکشم و چیزی نگم :)

 

 

 

از همین جاهای کوچیک میشه تمرین کرد در برابر ادم ها مهربون .سازگارتر و قابل تحمل تر باشیم 

 

 

 

 

 


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها